loading...
انفجارنور
مجتبی احمدی حقوق بازدید : 5 دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

دكتر علی شریعتی یكی از كنشگران فعال و پویای انقلابی بود كه اندیشه­هایش قابلیت اثرگذاری بر انقلاب اسلامی را دارا بود. وی تحت تأثیر متفكران معروفی چون لوئی ماسینیون، ژان پل سارتر، ژان برگ، فرانتس فانون و جرج گورویچ قرار داشت و سلسله سخنرانی­های وی پیرامون اسلام شناسی، جامعه شناسی و تاریخ اسلام در حسینیه ارشاد، با استقبال وسیع طبقه­ی جوان و دانشجویان رو به رو شد. سخنرانی­های وی در حسینیه­ی ارشاد، آن قدر شهرت پیدا كرد كه علاوه بر دانشجویان، عده­ی زیادی از روشنفكران جوان را به خود جذب كرد، به طوری كه در تابستان 1351 بیش از شش هزار تن دانشجو برای حضور در درس­های شریعتی ثبت نام كردند. كتاب­ها و نوشته­های او با تیراژ بی سابقه­ای انتشار یافت و نوار گفته­هایش نیز در سراسر ایران پخش گردید و بدین ترتیب دكتر شریعتی به تعبیر برخی به "معلم انقلاب"[ii][2] تبدیل شد. جایگاه و اهمیت شخصیت دكتر شریعتی بر جامعه­ی دانشگاهی و قشر جوان، ضرورت مطالعه­ی آرای وی را آشكار می­نماید. در همین راستا نوشتار مزبور در صدد است تا تأثیر اندیشه­ی دكتر شریعتی را بر انقلاب اسلامی مورد بررسی و واكاوی قرار دهد.

اندیشه­ ی دكتر شریعتی

اندیشه­ی دكتر شریعتی در مقابل با گفتمان اسلام محافظه­كار، گفتمان ماركسیسم و سلفیسم­ و در فضای بیناگفتمانی جامعه­شناسی و مذهب قرار داشت و بنابراین او را جامعه شناس دینی می­خوانند و گفتمانش را متعلق به روشنفكری مذهبی می­دانند. اندیشه­ی دكتر شریعتی را باید در قالب گفتمان بازگشت به خویشتن مورد بررسی قرار داد. دغدغه­ی روشنفكرانی كه در پی گفتمان غربزدگی راه حل مسأله را در واگرد به "خویشتن اصیل خویش" جستجو می­كردند. گفتمان غربزدگی به گفتمان­ روشنفكری دهه­ی 1340 تعلق داشت و بیشتر حول اندیشه­های جلال آل احمد شكل گرفته بود. شریعتی این گفتمان را در پاسخ به مسأله ناقص می­دانست:

«آل احمد یك روشنفكر بود امّا هنوز خودش را نمی­شناخت. او نمی­دانست چگونه باید عمل كند و تنها در چند سال آخر بود كه بازگشت به خویشتن را آغاز كرد ».[iii][3] او با مفصل­بندی پراكسیس، زیربنا، روبنا، از خود بیگانگی و ایدئولوژی از گفتمان ماركسیسم با زندان خویشتن هایدگر و تقیه، انتظار، امر به معروف و نهی از منكر، ذكر، امت و امامت از گفتمان شیعی، گفتمان انقلابی خود را ایجاد كرد.

دال مركزی گفتمان شریعتی، اسلام است و دیگربودهایش ماركسیسم و لیبرالیسم هستند. در نظر وی اسلام به مثابه یك ایدئولوژی تام و تمام بود و همه حوزه­های زندگی اجتماعی و شیوه های زیستی و روابط اجتماعی و به ویژه سیاست را در بر می­گیرد:

«و اكنون نسل جوان ما كه بر اساس اسلام و تشیع و با تكیه به آن روح اولیه­ی اسلام و آن انقلاب راستین حركتش را آغاز كرده و مدعی شده و به میدان آمده است، خود را در برابر این دو خطر تنها احساس می­كند زیرا تمام پایگاه­های فكری و سیاسی و تمام قدرت­های اقتصادی، سیاسی، جمعی، حزبی، فكری، همه چیز و همه چیز در اختیار قدرت­ها است و ابرقدرت­ها كه دست اندر كار تمام دنیا هستند.»[iv][4]

این متن نمونه­ای است از بازنمایی "مای ایرانی" در برابر دیگری كه تمام قدرت­های خارجی هستند. در نظم گفتار شریعتی در چنین موقعیتی كه خطر، ایرانی را تهدید می­كند؛ اسلام و تشیع پاسدار و حافظ ما هستند. بدین ترتیب نظم گفتمانی شیعی، نظمی سیاسی می­شود. این تغییر را باید در ماهیت گفتمان شیعی واكاوی كرد. ماهیتی كه به معنای دال اسلام در گفتمان شیعی بازمی­گردد. «كاركرد گفتمانی ویژه­ای كه دال اسلام در مذهب شیعه پیدا كرده است، جهان­گرایی خیر یا همان مهدویت است كه مكمل بازنمایی­های خیر و شر است و آن انتظاری همراه با مبارزه است؛ برای رهایی از نیروهای شر و برقراری عدالت و خیر كه باید در سراسر جهان گسترش یابد. این كاركرد گفتمانی با كاركرد یگانه سازی جهان در یك راستا قرار دارد. یگانگی در برابر هر نوع از نمودهای بیگانگی و چندگانگی قرار می­گیرد و در اصل توحید نهفته است.»[v][5] بر این اساس است كه او جامعه­ی توحیدی را جامعه­ی ایده­آل می­داند كه در مقابل جامعه­ی متكی بر شرك قرار می­گیرد و نبردی تاریخی را میان این دو جامعه ترسیم می­كند. این دو گانگی­ها در متمایزكننده­ترین شكل خود مرز بین ما و آن­ها را در قالب گفتمان بازگشت به خویشتن ارائه داد؛ نظم گفتار شریعتی نشان­دهنده­ی این تمایز هویت بخش است. هویتی كه از كیومرث اسطوره­ای، خضر و مسیح پیامبر ادامه می­یابد و تا اسلام امام علی(ع) بازشناسی می­شود و در فرایند این هویت یابی از افسانه و اسطوره تا ماورا و فرهنگ اسلامی همه با هم و در یك نظم گفتاری مشترك در بازتولید یك خویشتن اصیل حضور دارند.[vi][6] این متن به خوبی بازنمایی تلاش دكتر شریعتی در این راستا است:

« و اكنون "ماییم"... یك هویت مشخص یافته و روح و مایه و ارزش­ها... استعمار فرهنگی و همدستانش تنها از او می­ترسند، می­كوشند تا او را بكشند، فلج كنند، غرب او را انكار نمی­كند بلكه می­خواهد چهره­ی او را به گونه­ای مسخ شده نشان­مان دهد تا از او بگریزیم و در دامن بیگانه آویزیم... اگر به او برگردیم، به او كه جاویدان و حیات­بخش است تكیه كنیم معجزه­آسا زنده­مان می­كند، او كیومرث است، خضر است و مسیح، او در فصل اخیر حیاتش مسلمان شده است و اخیرا به اسلام علی، او، همان"خویشتن" ما است، ما، در برابر غرب، در برابر "استعمار فرهنگی"... و تجدد دروغ و در برابر همه­ی این "اشخاص بیگانه" باید بر او تكیه كنیم، باید به " خویشتن خویش" بازگردیم.»[vii][7]

گفتمان بازگشت به خویشتن او، آهنگی مذهبی داشت و بر ریشه­های اسلامی تأكید می­كرد:

«هنگامی كه ما از بازگشت به ریشه­های خود سخن می­گوییم در واقع از بازگشت به ریشه­های فرهنگی خود حرف می­زنیم ...ممكن است بعضی از شما به این نتیجه برسید كه ما ایرانیان باید به ریشه­های آریایی خود بازگردیم. من این نتیجه­گیری را به طور قاطع رد می­كنم. من با نژادپرستی، فاشیسم و بازگشت­های ارتجاعی مخالفم. نكته­ی مهمتر آن­كه تمدن اسلامی همچون قیچی عمل كرده و ما را از گذشته­ی پیش از اسلام خود به طور كلی بریده است... نتیجه آن­كه برای ما بازگشت به ریشه­های­مان به معنی كشف دوباره­ی ایران پیش از اسلام نیست بلكه به معنی بازگشت به ریشه­های اسلامی است.»[viii][8]

مفاهیم كلیدی اسلامی نظیر تقیه، انتظار، امر به معروف و نهی از منكر، ذكر، امت و امامت در نظم گفتمانی وی جامعه شناسانه و مطابق شرایط و مقتضیات زمان معنا می­گیرند تا ثمره­ی آن، اسباب بیداری و جنبش فكری و اجتماعی مسلمانان شود.

كاركرد انقلابی گفتمان شریعتی

گفتمان شریعتی میراث غنی اسلامی – شیعی را به حركت درآورد و اسلام را فراتر از همه ایدئولوژی­ها و مكاتب غربی و آرمان­های انسانی مطرح كرده است. گفتمان شریعتی توانست جوانان و دانشجویانی را كه در گفتمان پهلویسم دچار بی­هویتی شده بودند هویت نوینی دهد و آنان را در برابر ماركسیست­ها در جبهه­ی مبارزان اسلامی قرار دهد. او هر چند از گفتمان ماركسیسم وام گرفت امّا به خلق معانی و گنجواژه جدیدی پرداخت كه تغییرات نمادین و زبانی را در نظم گفتاری وی تجربه می­كرد. این چنین بود كه مبارزه مسلحانه را به جهاد، خلق را به ناس، مالكیت جمعی را به بیت­المال، رهبری را به امامت، زندگی بی­معنای بورژوازی را به دنیوی بودن، حكومت مردم را به اجماع تعبیر كرد. وی معتقد شده بود كه در قبال تغییرات و واژه­هایی چون مبارزه مسلحانه توده­ها، مسئولیت از میان برداشتن طبقات، خدایی انسان بر طبیعت، حذف مالكیت خصوصی، برقراری مالكیت جمعی، از خود بیگانگی، زندگی پست بورژوایی و جامعه بی­طبقه، دین اسلام واژه­های معادل دقیقی دارد.[ix][9] اسلام به مثابه دال مركزی گفتمان شریعتی از كاركرد تمایز بخشی و غیریت سازانه برخوردار بود كه در ترسیم دوگانه­ی خیر و شر و یا جامعه­ی مبتنی بر توحید و جامعه­ی مبتنی بر شرك، بازنمایی می­شد و تفاوت و غیریت­سازی بین دو هویت خود ایرانی مسلمان و دیگری را بازتولید می­كرد؛ دیگری كه نشانه­­ی حكومت و غرب بازنمایانده­ی آن­ها بود. او با استفاده از ادبیات چپ و تركیب آن با كهن الگوی مذهب، معانی انقلابی ایجاد كرد كه به خصوص بر جنبش دانشجویی مؤثر افتاد و از قابلیت اعتبار برخوردار شد. تلاش وی در تبدیل فضای چپ ماركسیستی به فضای حماسی و مذهبی و تقویت گفتمان ضد قدرت مؤثر بود. بدین ترتیب گفتمان اسلامی تقویت شد و دال­های گفتمان ضد قدرت بازنمایی گردید.

بنابراین مهمترین كاركرد گفتمانی شریعتی، ایجاد گفتمان غیریت و تفاوت و تقویت گفتمان اسلام مبارز است كه در همجواری با گفتمان امام خمینی و استاد مطهری علیرغم برخی تمایزات، سایر گفتمان­های غیراسلامی را به حاشیه فرستاد.

فرجام سخن

همت اصلی دكتر شریعتی، عصری كردن تئوریك مفاهیم اجتماعی اسلام با رویكرد و ادبیات جدید برای بر پایی جامعه­ی توحیدی مبتنی بر قسط، آزادی و معنویت بود. در این راستا گفتمان شریعتی تفسیری جدید از مفاهیم و سنت­های مذهبی، ارائه كرد كه كاركردی بازسازانه از میراث مذهبی ایرانی داشت و تصویری مدرن و جذاب از اسلام را بر اساس نیازهای نسل جستجوگر و انقلابی آن روزگار ارائه كرد. گفتمان“بازگشت به خویشتن” شاه­بیت اندیشه­ی شریعتی برای نسلی سرخورده و بی­هویت در گفتمان پهلویسم بود كه سلطنت پهلوی را استبداد معنا می­كردند و لیبرالیسم را به دلیل سیاست­های امپریالیستی و استعماری دولت­های غربی و ابتذال اخلاقی این جوامع و ماركسیسم را به دلیل ماهیت ماتریالیستی و ضدیتش با مذهب، رد می­كردند و مذهب محافظه كار را نیز به انتقاد می­گرفتند. شریعتی با بازتولید گفتمان تفاوت و ایجاد معانی انقلابی از مذهب، گفتمان بازگشت به خویشتن را بازتولید و آن را بازگشت به اسلام به عنوان یك ایدئولوژی انقلابی و نجات­بخش تعبیر كرد. شریعتی به عنوان یك جامعه شناس دین، دین را خصلتی ایدئولوژیك بخشید و توانست گفتمان­های موجود را به چالش بكشد و با ایجاد گفتمانی انقلابی، به مخاطبان خود هویت تازه­ای ببخشد و بر تمایزات دو گانه شاه-مردم تأكید نماید تا بر قطبی شدن شرایط افزوده و زمینه­ی انقلاب را فراهم كند. بنابراین گفتمان شریعتی بر مفصل­بندی گفتمان انقلاب اسلامی و تقویت جایگاه اسلام به عنوان دال مركزی آن و تقویت سرمایه­ی اجتماعی و همچنین فراهم شدن زمینه­ی انقلاب از قابلیت اثرگذاری مطلوبی برخوردار بود. شریعتی در دسته­ی رهبران تئوری­پرداز و بسیج­گر انقلاب قرار می­گیرد. حلقه­ی ناقصی كه امام خمینی با توجه به سه خصلت تئوری­پردازی، بسیج­گری و سیاست­گذاری خود، آن را تكمیل كرد و توانست تفوق گفتمانی خویش را بر انقلاب اسلامی حاكم نماید.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 23
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 19
  • بازدید ماه : 18
  • بازدید سال : 26
  • بازدید کلی : 235